«عَیْنُ الْمُحِبِّ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ»
«عَیْنُ الْمُحِبِّ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ». خیلی عجیب است، کسی که کسی را دوست دارد همه نگاهش به نگاه دوستی و حبّ است. لذا عین المحب، چشم عاشق و دوستدار، از دیدن عیبهای محبوب خوش کور میشود، «عَیْنُ الْمُحِبِّ عَمِیَّهٌ عَنْ مَعَایِبِ الْمَحْبُوبِ» نمیتواند عیبهای محبوبش را ببیند. اگر هزار نفر هم بگویند فلانی، فلان عیب را دارد، چون دوستش دارد، میگوید: نه. «وَ أُذُنُهُ صَمَّاءُ عَنْ قُبْحِ مَسَاوِیهِ» و اگر بیایند به او بگویند فلانی زشتیهایی دارد، اصلاً این گوشش کر میشود. نمیشنود. نه معایب را میبیند و نه میشنود. هرچه به ظاهر زشتی هم بشنود، آن را به عنوان خوبی میداند.